سالها پرسیدم از خود کیستم ؟ / آتشم ؟ شورم ؟ شرارم ؟ چیستم ؟ / دیدمش امروز و دانستم اکنون / او به جز من ، من به جز او نیستم .
وقتی دوتا دوست با هم صمیمی اند ، مرگ فقط یکی را داغدار می کند ولی جدایی هر دوتا رو !
تکیه گاه بودنم برای ماندن و بودن با تو ، برای لحظات دلدادگی ، برای لحظه ای تنها شدن با تو ! برای چشم دوختن همیشگی در چشمانت ، ثانیه ها آتش می زنند بر جسم و جانم .
عشق تو به تار و پود جانم بسته است / بی روی تو درهای جهانم بسته است .
نظرات شما عزیزان: